پرچم روسیه | معیوب
320,000 31%
220,000 تومان
پرچم روسیه
توضیحات:
گرچه تقریبا همزمان با تضعیف و نهایتا سقوط روم غربی در قرن 5 مورخان رومی حضور اسلاو ها در اروپا و لبه های دنیای شناخته شده را تایید کردند ولی تا عصر وایکینگ ها طول کشید تا اسلاو های غربی ( روس, بلاروسی و روتنیایی یا همان اوکراینی) دولت های پایدار تشکیل دهند.
امروزه نورس های قرن 9 و 10 میلادی (وایکینگ ها) بخاطر حملاتشان به بریتانیا و شمال فرانسه و آلمان شهرت دارند، اما آنها در شرق بسیار فعال تر بوده و مدام از طریق سه رودخانه عظیم ولگا، دن و دنیپر به سرزمین اسلاوهای غربی حمله میکردند. در نهایت وایکینگ ها در کنار رودخانه ای به نام روس ساکن شدند و دولتی به این به نام تشکیل دادند و این آغاز خوانده شدن اسلاو های غربی به این نام شد. نخبگان وایکینگ شهرهای کوچک و بزرگی چون کیف تاسیس کردند و با اسلاو های بومی بسیار مخلوط شدند و اولین دولت بزرگ اسلاوی در اواخر قرن 9 به نام کیف-روس (kievan rus) ایجاد شد.
طبق داستان ها یک قرن بعد ولادیمیر کبیر حاکم وقت از بین سه دین اسلام، یهود و مسیحیت آخری را برگزید و با خواهر امپراتور روم شرقی ازدواج کرد (افتخاری که نصیب امثال شارلمانی هم نمیشد) و شهر خرسون در اوکراین امروزی را بعنوان جهیزیه همسرش از روم گرفت. بدین ترتیب اسلاو ها قبل از مجارها و سوئد-نروژ در سال 988 مسیحی شدند.
در جنوب و شرق سرزمین اصلی روس ها یعنی حوالی رود دنیپر و شمال رود ولگا، دشت وسیع حاصل خیز شمال دو دریای خزر و سیاه (معروف به استپ پونتی-خزری) قرار دارد که طی تاریخ همیشه مهاجرین کوچ نشین عمدتا سوارکار شرقی را به خود جذب کرده.
اقوامی که تقریبا اکثر آنها همچون آشوریان باستان عمده ثروت خود را از طریق غارت همسایگان جمع میکردند. که به ترتیب میتوان از: سکا ها، آوار ها، آلان ها، هون ها، خزر ها، مجار ها، بلغار ها، پچنگ ها، کپچاق ها، کومان ها و در نهایت خطرناک ترین آنها یعنی مغول ها یاد کرد.
وجود این دشت بزرگ و حاصلخیز در جنوب سرزمینهای اسلاو ها همیشه باعث جذب شدن این اقوام بزرگ و جنگ طلب به همسایگی آنها بوده.
با تضعیف دولت کیف-روس تا قرن 13 دولت شهر های مستقلی چون شاهزاده نشین های تور (tver)، مسکووی (Muscovy)، پسکوف (Pskov) و جمهوری نووگورود (Novgorod) قدرت گرفتند و بدین ترتیب در زمان حمله مغول اسلاو ها چند تکه بودند.
در ابتدا در زمان حیات چنگیزخان، مغول ها در سال 1223 در نبرد رودخانه کالکا نیروهای متحد اسلاوها و کومان ها را شکست دادند ولی پس از جمع آوری اطلاعات از جغرافیا و اوضاع سیاسی منطقه بازگشتند و 14 سال بعد در دوران حکومت پسر چنگیز، اوگتای خان برگشتند و به تمامی آنچه از دولت کیف-روس باقی مانده بود را نابود کردند. شهر های بسیاری چون مسکو و کیف به سختی تخریب شدند و مغول ها از آنجا به سمت لهستان و مجارستان تاختند ولی بیشتر دولت شهر های شمالی چون اسمولنسک، پسکوف و نووگورود با اعلام تبعیت از آنها پیش از رسیدن سربازان مغول از کشتار گریختند.
با مرگ چهارمین خان بزرگ مغول مونگه خان، امپراتوری مغول چهار تکه شد و باتو خان در اروپای شرقی حکومت ارودی زرین (golden horde) را تشکیل داد.
مغولان خان نیشن های کوچک دیگری چون خانات کریمه در کریمه و خانتت کازان حوالی رود ولگا در سرزمین های اسلاو ها ایجاد کردند و خراج های سنگین از تمام دولت شهر های آنها میستاندند تا اواخر قرن 14 این خانات ها و مخصوصا اردوی زرین به طاعون اختلافات داخلی دچار شدند و اردوی زرین دو تکه شده به اردوی آبی در غرب و اردوی سفید در شرق تقسیم شد. بدیت ترتیب شاهزادگان روس عملا آزادی پیدا کردند و همچنین دوک نشین کبیر لیتوانی زمین های زیادی از اردوی آبی ستاند.
اما در این میان شخصی بنام توقتمش از نوادگان چنگیز به حکومت اردوی سفید رسید و با شکست دادن اردوی آبی، دوباره اردوی زرین را احیا کرده، لیتوانیایی ها را در اوکراین عقب راند و با محاصره و تخریب مسکو در 1382 دوباره شاهزادگان روس را ترسانده و خراج گذار مغولان کرد. پیشرفت های توقتمش برای اسلاو ها ندا میداد که چند قرن دیگر هم باید زیر یوغ مغولان باشند ولی نجات برای آنها ها از فرا رودان (ماوراءالنهر) آمد، جایی که تیمورلنگ همزمان با توقتمش در حال فتح در ایران بود.
اشتباه را خود اردوی زرین با تحریک تیمور مرتکب شد. اولین بار وقتی که به تبریز حمله کردند و پس از کشتار بسیاری را به اسارت بردند، گرچه تبریز تا آن زمان متعلق به تیمور نبود ولی او این شهر را متعلق به خود میدانست و به تعقیب انها تا منتهای قفقاز پرداخت. دومین بار توقتمش حماقت کرده به مرکز حکومت تیمور یعنی سمرقند و بخارا حمله کرد و چهار ماه مورد تعقیب سخت تیمور در طول قزاقستان قرار گرفت و نهایتاً در نبرد رودخانه کوندورچا در حوالی رود ولگا به سال 1391 میلادی سختی شکست خورد.
چند سال بعد تیمور خبردار شد که توقتمش دوباره تجدید قوا کرده و قصد اتحاد با مملوک و عثمانی علیه او را دارد. پس از قفقاز گذر کرده و در سال 1395 در حوالی دربند به کلی قوای اردوی زرین را منهدم نمود.
پس از این دوباره شاهزادگان روس آزادی عمل گرفتند و تا اواسط قرن 15 عملا مستقل شده بودند. قدرت در حال رشد در میان روس های اسلاو نژاد، دوک نشین مسکووی (همان شاهزاده نشین سابق) به مرکزیت شهر مسکو بود که در دوران ایوان سوم با فتح نووگورود و لیوونیا در شمال غربی، رسیدن به دریای سفید در شرق، ستاندن دژ های مهمی چون اسمولنسک از مشترک المنافع لهستان-لیتوانی در غرب و شکست دادن خانات کازان در جنوب (از نقاط خنده دار تاریخ آنکه حالا مغول ها و تاتار ها در کازان خراج گذار روس ها شده بودند) در محاصره بزرگ کازان، به یک قدرت بزرگ منطقه تبدیل شد و حالا دوک نشین کبیر خوانده میشد. پسر ایوان سوم یعنی ایوان مخوف همچنین مرز های مسکووی را به دریای خزر و شهر آستراخان رساند و خود را تزار (قیصر یا سزار به زبان های اسلاوی) تمام روسیه خواند.
بدین ترتیب روسیه در 1543 از دل دوک نشین کبیر مسکووی متولد شد.
تزار ایوان مخوف همچنین ایده گسترش روسیه به آنسوی کوه های اورال و به سمت سیبری را به اجرا گذاشت و بدین ترتیب طی جنگ های روسیه با خانات سیبیر راه به سوی سیبری برای روس ها باز شد.
روس ها با احداث سلسله قلعه هایی در مراتع وسیع و ناشناخته سیبری پیشروی میکردند و بدین ترتیب کوچ نشین های روسی در کنار این قلعه ها ساکن شده رفته رفته شهر های روسی در سیبری پدید آمدند. تا صد سال بعد روس ها به سواحل اقیانوس آرام و شبه جزیره کامچاتکا رسیدند و در 1741 فراتر رفته آلاسکا را کشف کرده و وارد قاره امریکا شدند.
با همه این دستاورد ها روسیه هنوز یک کشور عقب مانده و یک قدرت منطقه خود محسوب میشد و اروپایی های معاصر آنرا بخشی از جامعه اروپا نمیدیدند.
تزار پیتر ملقب به پتر کبیر علت این عقب ماندگی را نبود یک بندر آب گرم میدانست چراکه تنها راه تجارت دریایی روسیه با اروپا از راه بندر آرخانگلسک (بندر فرشته مقرب) در دریای سفید بود، بندری که 6 ماه از سال یخ میزد و تجارت متوقف میشد.
روسیه دو راه داشت یکی جنگ با عثمانی برای بندری در دریای سیاه و دیگری جنگ با سوئد برای بندری در دریای بالتیک. اولی راه مناسبی نبود چراکه حتی اگر روسیه در دریای سیاه بندری بدست میآورد بازهم تجارتش باید از تنگه داردانل میگذشت و شریان تجاریش به دست عثمانی میافتاد. پس روسیه به همراه لهستان-لیتوانی و دانمارک (تقریبا تمام همسایه های سوئد) علیه سوئد وارد جنگ شدند، که به جنگ بزرگ شمالی (great northern war) معروف است.
همزمان در سوئد یک نابغه نظامی بزرگ، پادشاه جوانی به نام شارل دوازدهم سلطنت میکرد که تمام جوانی اش را در جنگ گذرانده بود و سوئد را به یکی از قدرت های جهان تبدیل کرده بود. به رهبری او سوئد علی رغم محاصره بودن، به راحتی ارتش های دانمارکی، نروژی، لسهتانی، لیتوانیایی و روسی را در هم کوبید ولی وی برای تسلیم کردن روسیه تصمیم گرفت مسکو را تصرف کند. دقیقا مشابه اتفاقی که صد سال بعد برای ناپلئون رخ داد برای وی نیز صورت گرفت به طوری که روس ها سیاست زمین سوخته را در پیش گرفته عقب نشینی کرده و از جنگ با سوئدی ها خودداری کردند. ارتش شارل گرفتار گرسنگی و سرما شد و از پای درآمد. با دیدن این اتفاقات دوباره دانمارک و لهستان-لیتوانی علیه سوئد اعلام جنگ کردند و بعدتر یک شب شارل طی گشت زنی در خندق ها و میان سربازانش گلوله دانمارکی ها به سرش اصابت کرد و درجا کشته شد.
با مرگ شارل و شکست سوئد روسیه به ساحل دریای بالتیک رسید و تزار پیتر دستور ساخت پایتخت جدیدی در کنار دریا را داد و آنرا به نام حواری مسیح، شهر پطرس مقدس یا سنپترزبورگ نام گذاشت.
تزار پیتر به طور جدی قصد داشت روسیه را اروپایی کند و در دوران او تلاش های زیادی در زمینه های نظامی، اقتصادی و فرهنگی صورت گرفت به طوری افسران ارتش روسیه در زمان او همگی ساکسون های آلمانی بودند. رفتو آمد سفرای روس به کشور های اروپایی به شدت زیاد شد و از هنرمندان و دانشمندان اروپایی دعوت به عمل میآمد.
پایتخت جدید او حتی از پسوند آلمانی بورگ به جای پیوند روسی گراد بهره میبرد.
چون هلندی ها آن زمان با تسلط بر تجارت ادویه و داشتن نیروی دریایی بسیار قوی، ثروتمندترین کشور دنیا به شمار میرفتند؛ تزار پیتر ضمن برقراری روابط دوستانه با آنها، از دولت هلند برای تقویت نیروی دریایی تازه تاسیس خود تقاضا نمود.
پرچم نوین روسیه با نظر مستقیم تزار پیتر از روی پرچم هلند برداشته شد. از آنجایی که هلندی به دلیل سادگی شناسایی در دریا برای اولین بار در دنیا از پرچم های نواری و سه رنگ استفاده کردند، روس ها نیز برای اروپایی تر شدن از آنها تقلید کردند و فقط جای نوار هارا تغییر دادند و بدین ترتیب پرچمی که میبیند وارد نماد های روسی و سایر ملل اسلاوی چون صربستان، چک و اسلواکی شد.
عقابی که در گوشه پرچم قرار دارد اما، از زمان سقوط روم شرقی تا معرفی پرچم جدید در زمان پتر کبیر به عنوان پرچم رسمی روسیه به کار میرفت. که به طور مستقیم برگرفته از عقاب دو سر روم شرقی بود، چراکه با سقوط قسطنطنیه در 1453 به دست عثمانی، مسیحیت ارتدوکس آخرین پایگاه خود را نیز از دست داده بود و ملت های ارتدوکس دیگر چون روسیه، والاکیا، صربستان و... که به کلیسای روم شرقی در قسطنطنیه وصل بودند حالا در خطر نفوذ عثمانی قرار داشتند. بدین ترتیب روسیه ادعا کرد روم سوم است و راه روم شرقی را با پیروی از مسیحیت ارتدوکس ادامه میدهد.
گوی و صلیب در پای چپ عقاب نشانه تسلط و پادشاهی مسیح بر زمین است و عصایی که در پای راست خود دارد نشانه اقتدار و قدرت روسیه است. خود عقاب دو سر نیز نشانه ادعای روسیه بر ادامه راه امپراتوری روم است.